سه مقوله «مدیریت سازمان»، «برنامهریزی بلندمدت» و «سناریونویسی» علی رغم تمام تفاوتها، در زمینه سیر تحولات، شباهت زیادی به هم دارند.
مدیریت سازمان، از ابتدا با رویکردهای شبیه به مهندسی مواجه شد و سپس در طول تاریخ، این رویکرد جای خود را به نگاههای انسانیتر و اقتضائیتر داد.
برنامهریزی بلندمدت نیز از ابتدا تاکنون، مراحل گوناگونی را به خود دیده است. به طور کلی، این مراحل از رویکردی خشک و چارچوبمند به سمت رویکردهای آزادانهتر و منعطفتر حرکت کردهاند؛ تا جایی که اکنون سالهاست استفاده از تفکر راهبردی به جای مدیریت راهبردی توصیه میگردد و اخیراً از پیوند بین مدیریت راهبردی و آیندهپژوهی تحت عنوان آیندهنگاری راهبردی صحبت میشود.
مروری بر آخرین شماره مجله futures نشان میدهد که سناریونویسی نیز اکنون به سمت هنر داستاننویسی علمی-تخیلی متمایل شده است. این روش اساسی در آیندهپژوهی، در سالهای اولیه نیز چارچوبمند نبود اما پس از گذشت حدود یک دهه، در دهه 1970 روشمندتر و خشکتر شد و بعد از آن، مسیر خود را به سمت انعطاف بیشتر و به کاربردن مهارتهای جدیدتر -نظیر داستاننویسی و هنر- ادامه داد.
ماهیت میانرشتهای آیندهپژوهی، قاعدتاً به روشهای آن نیز سرایت میکند و این، ترکیب سناریونویسی با هنرهای دیگری نظیر رمان و حتی تصویرسازی را منطقی جلوه میدهد. در آینده، حتماً از این ترکیب جدید خواهم نوشت.